۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

شاروال کابل در پل سوخته

دیروز وقتی از پل سوخته عبور می کردم، متوجه شدم، که کراچی وان ها، با عجله فرار می کنند و به کوچه ها پناه می برند.
آقای اکرمی، معاون اول شاروالی کابل، همراه بادی گاردهای شارول از طرف گولایی دواخانه به سمت میدان شهید مزای می آمدند و کراچی وانها و دستفروشان را با قوه و جبر از سر راه کنار می زدند.
آقای اکرمی با لگد نامبارک، وسایل دستفروشان را می زد و می شکست، که صدای شکستن وسایل به گوش می رسید. معاون شاروالی یکی از کراچی های میوه فروشی را با دست نامبارک تیله داد و بادی گاردهای شاروال صاحب این کراچی را چپه کرد. همان زمان این شعر سعدی به یادم آمد:
اگــر ز بــاغ رعيــت ملــك خورد سيبي
بــر آورنــد غلامـــان او درخت از بيخ
خود شاروال صاحب هم در میان جمعیت و در میان گل و لای و با اشاره دست و با کمک بادی گاردهای خود دستفروشان را پراکنده می کرد. همراه شاروال، معاون اولش، رییس ناحیه سیزدهم و رییس ناحیه ششم حضور داشتند.
آقا نواندیش، شاروال کابل کارهای خوبی برای شهر کابل انجام داده است، ازجمله پخته کاری سرک ها. ولی در مورد دستفروش ها به جای نو اندیشی از کهنه رفتاری استفاده می کند.
آقای شاروال، گل و لای پل سوخته را به چشم سر مشاهده می کرد و جمع کثیری از معتادین را در زیر پل می دید، بجای اینکه در مورد این مشکلات چاره ای بیندیشد، کراچی وانهایی را که از طریق دستفروشی امرار معاش می کنند، پراکنده می کند و کراچی های آنان را چپه می کند.
آقای شاروال، برای این دستفروشها مکانی را در نظر بگیرد، که بتوانند دستفروشی کنند، یادتان باشد، که انقلاب تونیس توسط یکی از همین کراچی وانها شکل گرفت و بالاخره حکومت را را به زمین زد.
من در میان مردم می دیدم، که هیچ کسی از شما حمایت نمی کرد و همه مردم با دیده دلسوزانه و ترحم به طرف کراچی وانها و وسایل به هم ریخته و تید شده شان می نگرستند و به شما لعنت می فرستادند.
البته حضور شاروال در روز جمعه در میان مردم خوب است، اما استفاده از خشونت آن هم به وسیله بادی گاردها یش کاری است، خراب.

هیچ نظری موجود نیست: